ردپای تو
#به قلم خودم
سلام آقای من، آنجاکه بارانی روی خاک باشد،انگور روی تاک، سرسبزی درخت، اوای ماه ومه،سجاده ی ترمه،عطر ملیح سیب،یا یک حس غریب،هرجا که بوی تازه گی،یاشور زندگی،حس پروانگی،هرجاکه صوت قران،نورایمان،لبخندپاکان باشد…بی شک ردپای توآنجاست،توعبورکرده ای تقدس بخشیده ای…. ای نور بی نهایت،کاش از کوچه غبارگرفته دلم عبورکنی.بغض نبودنت راچگونه واکنم که شکسته ترین دل عاشقی است که حضور معشوق رامی داند ودیدنش نتواند.چه دردی است که حجاب ندیدنت باشم ودر حسرت دیدار..انجاکه نمازصبحت را اقامه میکنی که کاینات هم تسبیح رابه نمازت گره زدند،رخ بتاب ای آفتاب، که دلهازیر پرتونگاهت جوانه زند ودنیا به لبخندتو ازدرد وستیزوفلاکت رهاشود …اغثنی…ادرکنی…