#به_قلم_خودم
هروقت زمستان از راه می رسد،منتظر یلداست دلم، که بیاید کنارپنجره ی نگاه تو بنشینید،توهمان عاشق تر ازمن،من همان دیوانه ترینم که برف های دلم راگلوله کردم،ادم برفی دلخوری هایم اب شد از داغی احساسم،توبیا امشب که یلداست، تعبیرفال حافظ من باش،گل سرخی تکدانه میان این چمن باش، حرف هایت به شیرینی انارسرخ یلداست بگو،درد هایم به سردی دی، خشکی آذر،از نگاه خسته ام پیداست..یلدایت مبارک…شادیهات مضاعف،غم هایت تبخیر، نیکی هایت تقدیر،رویاهایت تعبیر،خوشی ها
یت هرو روز تکرار شوند، دوست دارانت بسیار شوند،دشمنانت خوار شوند، توکه به بلندای.شب یلداست نگاهت، بیرون نروم یک لحظه از اندیشه ی خال هاشمی،صورت ماهت، دنیا بداند که من نیستم اگر شیعه نباشم،روشن نشود شمع دلم گر پرتو ولایت این طلیعه نباشد….بگذر از قلام ناتوانم،دلزدگی شعرو زبانم که خوب می دانم درصف عاشقان مهدی آخر صف هستم اما…دلم قرص است دراین صف تا ابد می مانم