وعده دیدار توست خداوندگارم
چه بی قرارم، زیبانگارم، ای هرچه دارم، جز توندارم، راهم ده، پناهم ده، گرچه لایق درگه تونیستم، اما سزاوار بخشندگی تونیست که رهایم کنی . اکنون من آمده ام، برخاک افتاده ام، سربه زیر انداخته ام، چه بگویم ای خدا…. از این روی سیاه بارگناه، حسرت وآه، شکسته ام عهدی که بستی، ظَلَمتُ نَفسی.
دل پر ازتمنای توست، منِ بی قرار، شوق دیدار، آه ای دل بهانه ای بیار، تاببخشد نگار، فقط همین یکبار، خدایا بگذار سرم روی شانه هایت باشد بگذار.. ..بازهم اذان بهانه ای است که نگاهم به نگاهت گره بخورد.خواندی ام مرا که رهایت کردم،اما قلب سرشار ازعشق تورا کجابرم جز آغوش مهربانت؟فَکیفَ اَصبِرُعلی فِراقِک؟ پس ای ارحم الراحمین تورامیخوانم ،از رحمت توبه دور است رهایم کنی، که من جزتو ندارم خدایی وتو بندگانی داری بهتر ازمن…روبرنگردان از نگاهم که تنها تورادارم، الهی وربی من لی غیرک؟ شرمسار گناهانم، ومحمد( ص)تکیه گاه ایمانم، تورا می خوانم،آرام جانم، ای ارحم الراحمین مراببخش وپذیرای تسبیحم باش که برلبم ذکر توست ونمازم معطّراست به صلوات برمحمد و ال محمد
.#به_ قلم _خودم