#به-قلم-خودم
ظهرعاشوراست ،شاید این پایان دنیاست، که امام خود را کشتند کشند، وسید و سالار جوانان بهشت سرش بر روی نیزه هاست…اما این رسم عاشقی است ،که هرکس دل داد،دادن سرآسان می شود!
خیمه هایی که مردی ندارند، وزنان و کودکان بی پناه! اسب بی سوار، چون مرکب خالی شاه…تنهایی زینب(س) و پای برهنه کودکان وراه دراز….
ای فرس با تو چه رخ داده که خود باختهای / مگراین گونه که ماتی! تو شه انداختهای؟
ای همایون فرس پادشه سدره مقام / که چراگاه بهشت است ترا جای خرام
چه بلا رفته که با خویش نپرداختهای؟
چه وحشتی داشتند کودکان،چه اضطرابی داشت زینب(س) برای طفلان حسین(ع) ،ظهر عاشورا مصیبت سنگین تراز شهادت حسین(ع) ، اسیری اهل بیت است،که قلب امام زمان (عج ) رابه درد آورده است…کاروانی از اهل بیت، و سری به روی نیزه ها…سری که سردار اهل بهشت و تمام دنیاست!
حسین (ع) تمام حقیقت هستی است،و عاشورا کلید گشایش رمز های بندگی است…مکتب عاشورا آزادگی را زنده کرد،و شرافت و انسانیت حسینی،مختص مسلمانی نیست! حسینی بودن ،راه تمام ادیان الهی است….جایی که دل ها گمراه شده و قرآن واهل بیت را فراموش کرده اند و چنین امام خود را با فرزندانش به شهادت می رسانند،آنجاست که دین برگشته و بدعت،جای ولایت را گرفته است! ایمان خود راحسینی پرورش دهیم تا امام زمان ما تنها نماند! تا اگر چون کوفیان آزموده شدیم، صراط دنیا را بشناسیم که تنها راه عبور از صراط آخرت است…وصراط این دنیا ولایت فقیه است…..