#به _قلم_خودم سلام بر تو ای خورشید دنیای من که گرمی نفس هایت یخ دلم راباز کرده ومن وابسته شده ام به تنفس هوای بودنت…. روز وشب تو در اندیشه ام هستی ونگرانت که کدام خاک فرش قدم های توست؟وتو انگار که همیشه نگرانم بوده ای که هرنماز صبح دستت روی شانه ام!!وهوای تو هوایی ام می کند تاسحر ,باردگر,من وخلوتم را یادتو روشن کند ….. من به یادتوام وتوبه یادمن,ای صاحب ثانیه های زندگی ام!من دردمند نبودن تو,وتو اشتیاق یاری یارانت راداری! ای بهانه ی زیبای خدا برای بخشیدن,به یادتوام ,هرلحظه,هرگریه ام برای توست که غریبی چون مادر,وتنهایی چون حیدر!صدایت میکنم ای عشق,ای معنای آزادگی وزندگی,نمازت آغاز حیات زندگی است…وتسبیحات زهرایِ توصدای زیبای چلچله ونجوای آبشارها درگوش کوهستان,نگاهت به دل غم دیده ی من, بنفشه ایست شکفته در انجماد زمستان! انتهای آرزوهایم تویی, نردبام دلم تاخدایم تو!اکنون ای ستاره ی درخشانم,تمام نور ایمانم,بلبل گلستانم,ماه آسمانم,روشنی چشمانم,عزیزتر ازجانم,امام مهربانم,تورا می خوانم ….رهایت نمی کنم ,رهایم نکن,صدایت می کنم,صدایم کن! دستم به آستان اوست ,که برساند ظهورت را,تاجهان را آفتاب جمالت روشن کند ودلها راشوق وصالت! ای هستیِ تمام هستی,اکنون که در قلبم نشستی,من برای ظهورت,دعامی کنم,وبه نام زیبای مهدی اقتدا می کنم….وچه زیباست وتمام عشق اینجاست که من برای تودعا می کنم,تو برای من!
من برای تو دعا می کنم ,توبرای من