بارها و بارها شنیده ام می گویند؛
گاهی اوقات ما حریف جبر زندگی نمی شویم،
بگو اصلا خدا خواست …
بگو خدایا، راضیام به این دردی که به من دادهای
اما حالا فهمیدم…
تمام جبر و سخت شدن های زندگیمان،
که منتش را، سر خدا میگذاریم هم، خودمان ساختیم
ما خودمان باعث تمام شکست هایمان هستیم
خدا هرچه برایمان دارد خیر است
فقط ما بلد نیستیم درست انتخاب کنیم
چقدر این مدت قوانین را بلد شده ام
چقدر با دانستن می شود راحت تر زندگی کرد
زندگی، ریاضی است
چه شاد باشیم چه غمگین،
زندگی به رفتن خودش ادامه می دهد
به قولِ بابک؛
ما چه باشیم چه. نباشیمید آن روز، که هیچگاه احساس شکست
ما را از ادامه دادن این زندگی باز نمیدارد
و ترس از نرسیدن
ما را دل سرد و بی حرکت نمی سازد
به امید آن روز
که آنقدر هم دل و هم راز بوده باشیم
تا پشیمان از گفته هایمان
در لاک تنهایی خود فرو نرویم!
به امید آن روز که نیمه شب،
از چشمان کسی غم خاطره سرازیر نمیشود
و به راحتی سرها را بر بالشت می گذاریم
به امید آن روز که یک صبح،
آسوده و به دور از هر آشوبی
به بیداری خواهیم گذراند
قبل از آنکه شمع عمرمان به خاموشی برسد…
@Moshavere_Chan