#به_قلم_خودم
سلام مولای غریب من, از دلتنگی هایم این بار می سرایم که سخت شده برمن بی توبودن….
غریب دلنوازم,بی توباچه سازم,دلتنگ زیارتم!کجایی ای حال وهوای زیارتم!؟!نیست راه شفاعتم جز نگاه تووراه حسین وحسین حسین حسین وصحن بین الحرمین …..دلم دلتنگ بقیع وحسنین.چه کنم ای آفتاب روشنم بتاب تا دلم تنفس کند ازبوی پیراهنت در سپیده ی صبح ای اذان بلال و گریه ی سوزناک فاطمه کجایی که دلها سوخته از درد های فاطمی وفاطمیه بی تو هر بار حادث می شود در دمشق….وحرم بازهم مدافع می خواهد ای فرزند بانوی مدافع ولایت….کجایی؟تشنه دیدارم وبی تو بیمار!ای غریب فاطمه بیا وبرچشمم پابگذار که دل سوخته از اینکه سر به بیابان تنهایی گذاشته ای اما میان شیعیان تورا ندیدیم!خداوندا رحم کن برما که دل های ما زیارتگاه اوست ازبس که بر لب های همه نام زیبای اوست…..
دخترم چه زیبا گفت که مولا برگرد واین حرف دلم را روشن کرد که روزی تو میان ما بوده ای پس باز هم می آیی چون تو امام ماهستی اماوای بر دلهامان که حجاب شده بر دیدنت وسد راه آمدنت اگر حتی لحظه ای فقط لحظه ای از راه حسین به بیراهه شویم
دست مارا بگیر پسر فاطمه
ای آخرین ستاره از کوثر فاطمه