حال وهوای زیارت
#به-قلم-خودم
الهی گرمرا نخواهی، چه باشم جز خاک،چه ماند به دامن جز روسیاهی؟
کریما اگردست سخاوت تورا نجویم،زیست نخواهم توانست در این دنیای پراز تنهایی دلها،ای شکوفنده ی گل ها
دست به دامان بنده ای مخلص شدم ،نگاهش پلی است به نگاهت، مرا می کشاند حرم به آستان دوست،همین حال خوش زیارت پراز رنگ وبوست،من انگار سبکترشدم باذکر نام رضا….این زیارت هم یعنی رضایت،همان لبخند خدا….