#به_قلم_خودم
سلام محبوبم زمین سپیدپوش شد مثل چشم هایم که بس به جاده بود ….پس کی می آیی توچنان درخیالم شکفته ای که هرجا می نگرم جزتونبینم!ودل همیشه نگران توست!برگرد برگرد تا بهار هم هم نشین روزهای سرد زمستان شود….این بار التماس من برای آمدنت از جنس دعاهای توست ودستم به آسمان رسیده…که برلبم ایه امن یجیب دمیده…ای غزال رمیده…نور دیده…دیگر وقتش رسیده بیا که طاقت ندارم,بی ذکر نامت شوق عبادت ندارم,ای زیبانگارم,جزتو دراین سیل گمراهی ره نجاتی ندارم!فدایت شوم فدای قدم هایت,ذکر لحظه هایت ,تسبیحات حضرت زهرایت,ای که می کنم جان را فدایت,قدم بگذار به خارستان دلم,به کوهستان سرد روحم,ای نسیم بهاری از کوی گمگشته دل من هم گذری داشته باش,شاید به التماس نگاهت در دلم جوانه ای شکفت ومن همه تو شدم…..بیا که سخت است دوری!برگرد که محال است صبوری …وقت آمدن توست انگار!آخر زمین وآسمان هم بی قرارند ,انگار انتظار شان به سر رسیده که زمین را بهار تویی وآسمان راقرار تو!
برگرد ای نگار دلهای پراز تپش یادخدا
بیا زنده کن ایمان دل های مرده را
بار دیگر بیا تا به سر رسد غیبت کبری
این بار طلوع کن از کعبه,بتاب ای عشق
ظهورتو پایان هر درد این دنیاست
ظهور آخرین منجی,طلوع فرزند زهراست