#به_قلم_خودم
نشسته ام به انتظار،نگاهم چون شیشه مه گرفته دلم به سردی هوا،بغضم گره خورده… یلدا نزدیک است وشاید مهمانم توباشی…برایت انار دان کرده ام درظرفی به نازکی بلوردلم،کتاب هایم راخوانده ام، نوشته هایم تمام شده ونگاه قلمم روی کاغذمانده…بازهم خیال میکنم امده ای ودرد ها تمام شده…دنیا به کام شده دلها آرام،سرخی انار یلدایم ازخون دل نبودنت ودلنوازی شب از عطروبوی ترانه هایی است که از نامت جان می گیرند،نام تو آغاز زندگی.است، دلیل بخشندگی خدایم،امیدبخش لحظه هایم،امشب به امید دیدارت حافظ باز می کنم وهرچه بیاید خوش است که درد عشق وانتظار توکشیدن زیباست….من زنده ام به انتظار، نشسته ام به انتظار،پاروی چشم من بگذار،توای زیباترین دلدار،بیاکه با بودن تو….شب یلدا همچون بهار، به اخر میرسد انتظار ، ای دل من طاقت بیاور که می اید مولا ویاور ، وارث فاتح خیبر..