#به-قلم-خودم
دلم بوییدن سیب می خواهد ،نفس کشیدن درهوای توراعجیب می خواهد
صدای نفس هایم ذکر نام توشده،تکرار ایه امن یجیب می خواهد
ای ذکر خواب وبیداری ام،ای تمنای تنهایی ام،تو آن ثروت بی پایانی که در تمام دل ها نشسته ای!مرده است دلی که زنده نباشد به ذکرتو،ای زیبای آفریننده،ای زیبایی دهنده،وای زیباترین….
ای نور آسمان وزمین،خوشا دلی که نامت را می برد در هرحالی وحالتی،ذکی که نام تو درآن است،آواز خوش مرغان بهشتی است،ودستی که به آسمان نگاه توبلند می شود،بی نیازاست .توراهرچه می جویم بیشتر می بینم.ای روشنایی نگاهم،بی تو دیدنی نمی خواهم ،وجزتورانخواهم ببینم که هرچه بینم آیینه توست….
تواتصال هستی ونیستی هستی وتمام هستی تویی،که هرچه غیرتوهست ،نیستی باشد اگر تونخواهی ….
بخوانم،ای مهربانم،سرودست وزبانم راببین که از توصیف تو ناتوانم .ای مهربانم،می گریزم ازغیرتو وبه توپناه می جویم ،رمیده ام ازگناهم،دویده ام به آستان تو،ای پناهم.دربگشای که دلم پیوند خورده به نگاهت
وهرگز نا امید نشود از درگاهت .
بی تو تاریکم،تیره ام ،به زمین ،ای رب ارحم الراحمین
ای نور آسمان ها وزمین،تورایافتم چون درخشش نور در میان ظلمت،پیدایش هستی درنیستی.
ای معنای پرستش،سزاوارستایش،قراردهنده آرامش در دل های سرکش وطوفان زده از غم دنیا…
خانه ام باذکر نام تو نور است ودلم ذره ای است که در جاذبه ی نگاهت معلق مانده!مرابخوان،ای دریای ،به سمت توام ای ساحل آرامش