#به-قلم-خودم
ای قدس آسوده باش که درجهان هیچ حکومتی باظلم وبیداد پایدارنبوده است!ای قدمگاه پیامبران،خاک پاک تو ، غبار دامان انبیاست…اکنون نوبت عاشقی است ،برای امروزی که دیروز رابه ارث برده ، وصبر زمان به سر رسیده،توخانه امید تمام مظلومان جهان هستی …مگر آن کودک عرب که آبی چشمانش ،انعکاس آزادی مدیترانه ای است ،که شور وشیرین حیات رابه هم آمیخته،چه گناهی دارد؟که میان آتش خشم جز خاکستر،از وجود نازنینش نشانی نماند…
آخر کدام هواپیما؟کدام موشک؟کدام تفنگ؟کدامین ماشین زرهی؟کدام اسلحه؟با کدام دست؟با کدام چشم؟وبا کدام اراده ی ننگین قلب کودکی رانشانه رفت که آرام در آغوش امن مادر خوابیده بود؟!!مگر جهانی که ما اشرف آنیم به آخر رسیده؟!شاید انتهای جهان،همین آخرالزمان باشد،اما قدس نزدیک است ورگ گردن همه ی مسلمانان ،همه ی انسانهای آزاده،
بیت المقدس است…اکنون نوبت رسیدن سپاه حزب الله است ،و دل های بی ایمان،عقیده های فاسد فرو می ریزند،وقت آن است که منجی حرم های حصار کشیده،انسان های درد دیده،ودل های در خون ورنج تپیده،از راه می رسد،ناجی قدس،هادی دل ها ،مهدی طاها،یوسف زهرا، ذریه ی ام ابیها،وقت آن است نزدیک شوی وزمان را بشکنی ای شکننده حصا ظلم وستم!صدای قدم های اوست …قدس نزدیک است
#القدس-أقرب