✍… حضرت #صاحبالامر عجلالله تعالیفرجه:
اگر شيعيان ما وفادار بودند،
هرگز ملاقات(ظهور، و حضور) ما با آنها به تأخير نمىافتاد
و ديدار با ما براى آنها به دست میآمد
هیچچيزى به جز كارهاى ناشايست شیعیان،ما را از ايشان دور نمیسازد
?بحارالانوار ج۵۳ص۱۷۷
آنکه از شرم گنه باید کند غیبت منم
تو چرا جور گنهکاران عالم میکشی
? باران می آمد. روی سنگ قبر نوشته بود: شهید مصطفی احمدی روشن ….
از خواب پریدم.
مصطفی ازم خواستگاری کرده بود، ولی هنوز عقد نکرده بودیم.
بعد از ازدواج خوابم را برایش تعریف کردم.
زد به خنده و شوخی گفت: بادمجون بم آفت نداره…
ولی یه بار خیلی جدی ازش پرسیدم که: کی شهید می شی مصطفی؟ مکث نکرد، گفت : سی سالگی …
? باران می بارید شبی که خاکش میکردیم…
سلام برتو ای آخرین دیدار خدا روی زمین, نگارمن
بگو کی میرسد دیدار رویت؟وقت قرارمن؟ دلدارمن!
بیا تمام شد زمستان به انتظار آمدنت بهار هم نشسته است
,بهار دلها تویی,دست بهار بسته است بدون تو بهار من
دست تو باز میکند برگ هر گل وغنچه را, لبخند تو نور خداست
جلده ی نور احمدی!محبت محمدی ای آخرین سردار من
طلوع کن ای آفتاب , شروع کن حادثه را
اتفاق قشنگ من بگو کجا کی می رسی ای تمام قرار من