دلـم قُرص است! دلم قُرصِ خـدايى ست كه هميشه هوايم را دارد.تا نزديك تـرين لبه ى تيغ ها ميروم ولى چنان دستم را ميگيرد كه آسمان تنهايى ام پـُر از رنگ او ميشود. دلم قـُرص است و قاطعانه تر از هميشه قدم برمى دارم، ستاره هاى اميد را مى چينم و پله هاى موفقيت را بـالا مى روم. خدا جـايى همين حوالى چشم از من بـر نمى دارد. كافى ست باور هايم را بــاور داشته باشم!
شب همیشه به تمامی شب نیست،چـرا که من میگویم، چرا که من میدانم
که همیشه، در اوج غـم یک پنجره باز است، پنجرهای روشن و همیشه هست،
رویـاهایی که پاسبانی میدهند
آرزویی که جـان میگیرد ،
#پل_الوار
این شهید بزرگوار الگویی برای جوانان امروزی است که با وجود همه امکانات موفقیت ورسیدن به ان را سخت یا ناممکن می دانند…همه اعمال نیک اوخالصانه بود، دعاونماز خالصانه، زمانی که همه خانواده درخواب بودند،اگر امروز زنده بودند از دانشمندان نخبه ایران میشدند.کاش من بودم فدایت می شدم ان لحظه که پیکرت سوخت که تو انگار پروانه بودی وپی شعله رفتی خودت امروز دراین محفل عشق شمع شدی.سرمان را حتی اگر بد هستیم بالابگیریم چون شهدا زنده اند..شهدا خون حقیقت در رگ های بشریت…شهدا فاتح قله ی ولایت، چراغ راه هدایت.
حرف اخر :جوان امروز زندگی کن اما شهدا را به خاط بسپار که ستاره های هستد می درخشند دراسمان ولایت.
سلام آقای خوبی ها،امید آرزوی امیدها دلم پراز فریاد دلتنگی است بیاتا با نگاه مهربانت ارام شوم ای بهشت دیدگان.دل ها تشنه ی محبت توست ونگاهت بارانی روی خاروخس دل ها. ای نور و روشنایی …دم مسیحایی توچه می کند با انفاس !یک صبح جمعه آه اگر بیایی… دوباره زایرکوی توام وحرم آن گنبد آبی است .دلم را لای کاغذی پیچیدم به آب روان….تاشاید روانه دریای نگاهت شود . یوسف چاه دل من چه ارزان فروختم یادتورا وچه صبورانه غم هایم رابه دوش می کشی. کاش بدانی که نه دنیا خواهم نه دین ِبی تو.. ای بهشت من ، مهربان نگارم…مولای من،بیاکه بی تو نمیشود گریست بر ستاره ای غریب…سر سرداری ویک دست نانجیب…منتقم خون خدا،خورشیدظهر کربلا ،صدای قرآن ولی الله. چله هایم تمام شده،دعای عهدم بی عهدتو گسسته ای دلبر عزیزتر ازجانم ،پس کی توانم جان از تن بستانم وتقدیمت کنم تابیایی.واکنون ای غره ی حمیده ،ای آهوی رمیده؟ای خدای هستی بخش ارنه طلعه الرشیده؟قدم بگذار درمحراب دلم که به نماز ظهرظهورت اقتدا کنم…
#نیمه-شعبان
#همدلی-برای-ظهور
#عید-نو-عهد-نو
#به_قلم_خودم
بانوی پاکی ها،درآستانه جمادی الثانی وغم رفتنت دلم آشوب، ای ماه محبوب علی.دیگر ازکوچه های
مدینه بوی یاس نمی آید، این روزها ازخانه ی علی صدای گریه می آید..آن که آتش بر درخانه ات افروخت ندانست که این شعله تا ابد در دلها خواهد سوخت….لعنش باد که این درد را افزود…مرگش باد که یاس به دستش شد کبود…