? روایات متعدد اهل بیت علیهم السلام، از لعنت بر عمر و ابوبکر
? پیامبر اکرم(ص):
هرکس از لعن نمودن کسی که خداوند او را لعنت نموده خودداری نماید؛ لعنت خداوند بر او باد
بحارالانوار ج2 ص202
? امام علی(ع):
خدا رحمت کند سلمان و اباذر و مقداد را؛ هیچ کس به اندازه ایشان آن دو (عمر و ابابکر)را نشناخت و از آنان بیزاری نجست و آنان را لعنت ننمود
سلیم بن قیس ص921ح67
? امام علی(ع):
شگفتا چگونه این امت دلباخته خلفا(عمر و ابابکر)شده اند؟ چه محبتی از آنها و معتقدین آنها به دل دارند ؟
سلیم بن قیس ص207
بحارالانوار 30/326
? امام علی(ع):
والله اگر اين امت با پای برهنه در حالی كه بر سر خود خاكستر ريخته باشند و گريه كنند و بر كسانی كه آنها را گمراه كردهاند لعنت كنند باز اين امت در لعنت كم كاری كردهاند
بحار الانوار ج30 ص 126
? در دعای صنمی قریش که علی (ع)بدان مواظبت می فرمودند، ميفرمايند:
خداوندا لعـنت کند دو بـت قریش(ابوبکر و عمر)و دو مشرک آنرا، و دو سرکرده ضلالت را و آن دو دروغ پرداز را، دختر آنان (عایشه و حفصه)را، آن دو نفری که فرمانت را زیر پا نـهادند و وحی تو را نپذیرفتند، و نعمت رسولت را انکار کردند، و نافرمانی پیامبرت را کردند
بحارالانوار 85/240
? حضرت زهرا(س):
به خدا قسم در هر نمازم بر تو(ابوبکر)نفرین میکنم
لامامة و السیاسة 1/20
? امام سجاد(ع):
آن دو(عمر و ابابکر)کافرند و هر کس محبت آنها را داشته باشد کافر است
بحارالانوار ج72 ص 137 ح25
? امام سجاد(ع):
آن دو کافرند و هر کس دوستدار آنها باشد هم کافر است
بحارالانوار ج72 ص128
? امام سجاد(ع):
هر دو (ابابکر وعمر)کافرند و هر کس نیز آن دو رادوست بدارد کافر است
بحارالانوار ج69ص128
? امام باقر(ع):
مثال ابوبکر و پیروانش مثال فرعون و فرعونیان است و مثال امام علی (ع)و شیعیانش مثال موسی و پیروانش است
بحارالانوار ج30 ص383
? امام باقر(ع):
هر کس بداند خداوند حکیم عادل است؛ از آن دو بیزاری می جوید و هیچ خونی نیست که ریخته شود مگر آنکه به گردن آن دو نفر باشد
بحارالانوار 30/383
? امام باقر(ع):
همانا آن دو شیخ(عمر و ابابکر)از دنیا رفتند وتوبه نکردند و به یاد نیاوردند آن ظلمهایی که در حق امیرالمومنین(ع)روا داشتند پس لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آن دو باد
اصول کافی ج8 ص 246 ح343
? امام باقر(ع):
به خدا قسم هیچ از یک ما از دنیا نرود مگر غضبناک باشد از آن دو و هیچ روزی بر ما نمی گذرد مگر این که نسبت به آن دو خشمگین هستیم و بزرگانمان به کوچکترها به این امر سفارش می کنند لعنت خدا و ملائکه و تمامی مردم بر آن دو نفر باد
اصول کافی 8/245 ح340
? امام صادق(ع):
کسی که ذره ای از محبت اولی و دومی را به دل داشته باشد استحقاق بهشت ندارد
تفسیر عیاشی ج1ص156
بحارالانوار ج30ص215
? امام صادق (ع):
سوگند به خدا اگر درقلب جبرئيل و میکائیل ذره اي از محبت آن دو نفر(ابو بكر و عمر)بود خداوند آنها را با صورت در آتش جهنم مي انداخت
بحار الانوار ج45 ص 339
? امام صادق(ع):
ما اهل بیت (ع)کوچک و بزرگ خود را به سب و لعن و بیزاری جستن از آن دو(عمر و ابابکر)امر می نمائیم
معجم رجال الحدیث ج15 ص129
? امام صادق(ع):
هنگامی که حضرت قائم عج ظهور فرماید آن دو (عمر و ابوبکر)را لعنت نموده و از آنها برائت می جوید
بحارالانوار 52/386 ح201
? امام صادق(ع):
هر ظلمی که تا روز قیامت اتفاق افتد و هر خونی که تا روز قیامت به حرام بر زمین بریزد و هر عمل منکر و
ناشایستی که تا روز قیامت اتفاق افتد همانا وزر و وبال آن به گردن آن دو (عمر و ابابکر)و پیروان آن دو نوشته خواهد شد
مجمع النورین ص124
? امام صادق (ع):
هر كسی در كفر دشمنان و ظالمين به حق اهل بيت شك كند كافر است
وسائلالشيعة ج:28 ص:345
بحارالأنوار ج :8 ص :366
بحارالأنوار ج :27 ص :62
? امام صادق (ع):
دروغ ميگويد کسي که گمان مي کند دوستدار ماست اما از دشمنان ما برائت نمي جويد
بحارالانوار ج27ص 57
? امام صادق (ع)بعد از هر نماز واجب لعن می کرد چهار مرد ملعون و چهار زن ملعون را اما مردان عبارتند از:ابابکر؛ عمر؛ عثمان؛ معاویه و زنان عبارت بودند از:عائشه؛ حفصه؛ هند و ام الحکم خواهر معاویه
الكافي ج3 ص342
? امام کاظم(ع):
اولی و دومی همان دو نفری هستند که به اندازه چشم به هم زدنی ایمان نیاوردند
بحارالانوار ج3ص409
? امام کاظم(ع):
هردو نفر(عمر و ابابکر)کافرند؛ نفرین و لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنها باد؛ به خدا سوگند هیچگاه به دل ایمان نداشتند
اصول کافی ج 8 ص 125 ح95
? امام مهدی(عج):
آن دو نفر برای طمع (در قدرت و حکومت)مسلمان شدند
احتجاج طبرسی ج2ص465
ೋღ|➻•••••••••••••••••
#امام_مهدی_عج •⇣•ツ
♡|↷ @
سوگند امام علیه السلام(اعتقادى)
لاَ وَالَّذِی أَمْسَیْنَا مِنْهُ فِی غُبْرِ لَیْلَةٍ دَهْمَاءَ، تَکْشِرُ عَنْ یَوْمٍ أَغَرَّ، مَا کَانَ کَذَا وَکَذَا.
امام علیه السلام فرمود : نه، سوگند به کسى که ما را در بقایاى شب تاریک نگه داشت؛ شبى که لبخند سپیده دمش از روزى روشن پرده برداشت، که چنین و چنان نبوده است. (هدف از ذکر این عبارت تنها بیان سوگند زیبا و جالب امام علیه السلام است).
#نهج_البلاغه
#حکمت۲۷۷
ೋღ|➻•••••••••••••••••
#خْـٰـآدِمُــ_اْلٔمَهْــٰدَےْ •⇣•ツ
#تفسیرنهج_البلاغه_حکمت۲۷۷ ?
شرح و تفسیر
سوگندى بسیار زیبا هدف جناب سیّد رضى؛ از ذکر این سوگند، نشان دادن فصاحت و زیبایى کلام امام علیه السلام حتى در سوگندهاست. اما اینکه این سوگند براى چه جارى شده است؟ یا مرحوم سیّد رضى به آن دست نیافته است و یا اگر دست یافته ذکر آن را لازم نمى دانسته است. به هر حال امام علیه السلام مى فرماید: نه، سوگند به آن کس که ما را در بقایاى شب تاریک نگه داشت؛ شبى که لبخند سپیده دمش از روز روشن پرده برداشت، که چنین و چنان نبوده است»؛ (لاَ وَالَّذِی أَمْسَیْنَا مِنْهُ فِی غُبْرِ لَیْلَةٍ دَهْمَاءَ، تَکْشِرُ عَنْ یَوْمٍ أَغَرَّ، مَا کَانَ کَذَا وَکَذَا). امام علیه السلام در این تشبیه جالب، نخست اشاره به تاریکى شبهاى ظلمانى مى کند («غُبْر» به معناى باقیمانده و «دَهْماء» به معناى سیاه و تاریک است) که به دنبال آن، روز روشنى است. گویى همانند انسانى است که به هنگام لبخند، لبهاى او کنار مى رود و دندان هاى زیبایش آشکار مى شود. («تَکْشِرُ» از ریشه «کَشْر» (بر وزن نشر) به معناى کنار رفتن لبها براى خندیدن و «أغَرّ» به معناى روشن وسفید است). اینکه امام علیه السلام این قسم زیبا و فصیح را براى چه موضوعى یاد کرده، روشن نیست. شاید براى مرحوم سیّد رضى روشن بوده؛ ولى چون هدفش بیان زیبایى قسم بوده از ذکر آن صرف نظر کرده است. این احتمال نیز هست که بر سیّد رضى؛ نیز روشن نبوده و آنچه را او به آن دست یافته اصل سوگند بوده است؛ ولى مى توان به قرینه قسمى که امام علیه السلام یاد کرده حدس زد که قسم، اشاره به ظهور اسلام و محو آثار شرک و کفر و بت پرستى و انتقال مردم از دوران تاریک جاهلیت به دوران نورانى اسلام بوده و جمله «ما کانَ کَذا وکَذا» درواقع اشاره به نفى بعضى از بدعت هایى بود که در اسلام گذاشته شد و در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وجود نداشت. مرحوم «مغنیه» در شرح نهج البلاغه خود مى گوید: جمله (ما کان کَذا وَکَذا) ممکن است اشاره به مطلب باطلى بوده که امام علیه السلام آن را از کسى شنیده بوده و در مقام انکار آن برآمده است؛ ولى آنچه ما ذکر کردیم مناسب تر به نظر مى رسد. در اینکه «لا» در آغاز این قسم و مشابه آن در کلام عرب زائده است یا نافیه، در میان مفسران و دانشمندان، گفتوگو است؛ جمعى آن را زائده نمى دانند؛ مانند آنچه در قرآن مجید در آیه ۶۵ سوره «نساء» آمده است که مى فرماید: «(فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ…). و معتقدند مطلبى قبلاً ذکر شده، آن را نفى مى کند سپس به مطلب دیگر مى پردازد؛ ولى جمعى دیگر عقیده دارند که «لا» زائده است و براى تأکید نفیى است که بعدآ مى آید (و مى دانیم که بسیارى از کلمات زائده براى تأکید است). در تفسیر فخر رازى نیز در آیه شریفه بالا دو قول نقل شده است: یکى «لا»ى زائده و براى تأکید و دیگرى «لا»ى مفیده و براى نفى مطلبى بوده که پیش از این آمده است؛ ولى در تفسیر جوامع الجامع، «لا» زائده گرفته شده است.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی